قهرمان ما
قهرمان
همه قهرمان میخواهند؛ قهرمانی که از دل پلیدیها عبور کند و خوبیها را رقم بزند؛ کسی که برای کشور و مردمش فداکاری کند و از جان مایه بگذارد؛ کسی که تکلیفش با زندگی معلوم باشد، بداند از آن چه میخواهد و سردرگم نباشد؛ کسی که در همان جایی که هست، بهترین کارها را بکند تا بیشترین خدمت را انجام دهد؛ کسی که با هدف و برای خدا تلاش و با او معامله کند، توان و وقت و دار و ندارش را به خدا عرضه کند و در مقابل از خدا عاقبت به خیری بگیرد.
شکوفه لبخند
شعر: سردار دلها
شعر: سفره فصل بهار
سردار آسمانی
سربازترین سردار
آنهایی که این سردار را از نزدیک میشناختند، میدانند که او هیچ وقت خود را اسیر پست و مقام و لباس نکرد. تنها لباسی که دوست داشت، رنگ خاک داشت. چون میدانست آنچه از هر انسان باقی میماند، عمل خوب و بد اوست.
با هم مختصری از زندگی این سردار را مرور میکنیم. امیدوارم هر کدام از ما بتوانیم با سعی و تلاش و توکل به خدا، سردار قاسم سلیمانی دیگری برای کشور عزیزمان باشیم.
دل نوشته
بعضی وقتها فکر میکنم کار خدا چقدر سخت است. میماند بین دو راهی انگار، امان از دست این بندههایش! بندههایی مثل من، بندههایی مثل تو. آخر دل طرف چه کسی را این وسط بگیرد؟ البته که طرف تو را گرفت و سر من بیکلاه ماند... اما همان خوب شد که تو دل خدا را بردی. باورت میشود که باورم نشده رفتهای؟ هنوز منتظر عکس تازهات هستم. مدام به خودم فکر میکنم. حواسم اصلا به تو نیست؛ یعنی نبود! حواسم نبود به حسرتهایت، شرمندگیها و دلتنگیهایت... میدانی؟ کار خدا سخت نیست.
به قیمت جان
نه ساله بودم که پدرم برای بار دوم بهعنوان «مدافع حرم» به سوریه رفته بود. مدافع حرمِ خانمی که خودشان مدافع حرم اهل بیت ( ع) بودند.