بالاخره بابا به قولش عمل کرد. مىدانستم وقتى بابا چیزى بگوید، حتما اتّفاق مىافتد. وقتى سردار سلیمانى به شهادت رسید و ما در مراسم تشییع ایشان شرکت کردیم، من و مامان و داداشى خیلى دوست داشتیم به شهر کرمان سفر کنیم. بابا عید امسال را براى سفر به این شهر انتخاب کرد. بابا به ما گفته بود بهترین زمان سفر به کرمان، فصل بهار است؛ چون هوای این استان در این فصل دلپذیر است.
اولین مقصد ما در این شهر، آرامگاه شهید سلیمانى بود. آنجا مکانى بسیار شلوغ ولى آرامشبخش بود. شهید سلیمانى در کنار یاران شهیدش میزبان ما بود. باز هم معنای «شهادت، دفاع مقدس، مدافعان حرم، جنگ و جبهه» در ذهن من پررنگ شد.
بعد از اینجا، به مجموعه گنج على خان رفتیم. مامان مىگفت زیباترین بخش این مجموعه، حمام آن است. معمارى زیبا در کنار مهندسى هوشمندانه ایرانى، دیدنى بود.
از مقصدهاى دیگر ما کویر شهدا بود. در آنجا جاذبهای دیدنی به نام کلوت وجود داشت. اولش من و داداشى فکر کردیم کلوتها هم ساختمانهاى تاریخى هستند، ولى بعد از توضیحات آقاى راهنما فهمیدیم اینها ساخته طبیعت در طول سالهاى طولانى هستند.
از دیگر دیدنیهای کرمان که ما سرى به آنها زدیم، باغ شاهزاده ماهان و حمام وکیل کرمان بود. جاهاى دیدنى زیادى در شهر کرمان هستند. چون به قول بابا، شهر کرمان یکى از تاریخىترین شهرهاى ایران است. ما وقت زیادى براى رفتن به جاهای دیگر نداشتیم. البته چون مامان دوست داشت ارگ بم را هم از نزدیک ببینیم، سر راه به این بناى دیدنى هم سرى زدیم. آدم از دور که به آن نگاه مىکند، احساس افتخار مىکند. وقتى هم در آن قدم مىزند، احساس قدرت و سربلندی میکند. از ارگ بم، زمانى براى دفاع استفاده مىشد، زمانى براى حکمفرمایى و زمانى هم براى زندگى. خشت خشت آن با مهندسى متفکرانه ایرانى ساخته شده است.
نظر دهید