مثل پوریای ولی

سال 1355 بود و مسابقات قهرمانی کشتی آزاد تهران. به فینال وزن 74 کیلو رسیده بود. ابراهیم در اوج آمادگی بود. آگاهانه طوری ضعیف کشتی گرفت تا حریفش پیروز شود.

می دانست حریف به جایزه نقدی مسابقه نیاز دارد. این بود که در مسابقه. شهادت هم برنده شد شهید ابراهیم هادی. 

شمع شو شمع که خود را سوزی        ***      تا بدان بزم کسان افروزی (جامی)

آقا مهدی

باران بند آمده بود امّا هنوز از ساقۀ علف ها آب می چکید و دشت پُر از گودال های آب شده بود. عکسِ آسمان بر سطح لرزان گودال های آب، تماشایی بود. انگار صدها آیینۀ شکسته را کنار هم چیده بودند. ابرهایی که هر لحظه به شکلی درمی آمدند، در مقابل آن آیینه ها خودشان را برای سال نو آماده می کردند. خورشید از پشت کوه ها سرک می کشید و سلاح ها و کلاه های آهنی را برق می انداخت. دهانۀ توپ ها و خمپاره اندازها را با کیسه های نایلونی پوشانده بودند تا آب به داخلشان نرود.

Subscribe to شهدای دفاع مقدس