Skip to main content

اشغال

اتومبیل علی منصور، نخست وزیر وقت، جلو کاخ سعدآباد توقف کرد. او پیاده شد و تا کاخ شاه را تقریباً دوید. به او گفتند: ” اعلی حضرت در سربالایی خیابان قدم می زنند.” هراسان خود را به او رساند. شاه پرسید: “چه خبر شده؟ چرا رنگت پریده؟ اتفاقی افتاده؟ ”نخست وزیر توضیح داد: “ساعت چهار صبح امروز سفرای انگلیس و شوروی به من اطلاع دادند که قوای نظامیشان از جنوب و شمال به ایران حمله کرده است.” رضا شاه باورش نشد، اما وقتی نخست وزیر یادداشت های آنها را برایش خواند، دستش را به درختی گرفت و کنار نهر آب روی شنها نشست و مدتی طولانی هیچ نفهمید.

گروه سنی :  د 

نویسنده : محسن مومنی شریف

ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان

خرید و مطالعه کتاب

نظر دهید

Plain text

  • No HTML tags allowed.
  • Lines and paragraphs break automatically.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.