ادبیات هر قوم و هر دوره به مقتضای مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و دینی شکل می گیرد. اما چگونگی انعکاس وقایع به دیدگاه نویسنده و جایگاه اجتماعی و مکان و نحوه ی زندگی او بستگی دارد. هر واقعه ی بزرگی که به وقوع می پیوندد به طور طبیعی چند دسته را در بر می گیرد و به خود مشغول می دارد: الف( کسانی که در متن حادثه قرار می گیرند و آسیب می بینند. ب( عد های که در ارتباط با آسیب دیدگان اند. ج( تخریب گران، د( تماشاچیان. حال اگر این افراد بخواهند واقعه را شرح دهند هر کدام از جایگاه خود و از چیزی که درک کرده اند می گویند و طبیعی است که نظرات هر کدام از آنها می تواند درست و غلط باشد. آنکه در متن حادثه است از اطراف خبر ندارد و آنکه تماشاچی است اصل قضیه را نمی داند. در اینگونه مواقع برای رسیدن به اصل ماجرا باید نظرات هر گروه را شنید تا، با فرض بی طرفی گوینده، به اصل رسید. در جنگ ایران و عراق، عده ای در متن حادثه قرار گرفتند و به خیل شهدا و ایثارگران پیوستند، عده ای پشت جبهه به هواداری پرداختند و مایحتاج جنگ و رزمندگان را فراهم ساختند و عده ای از مجروحان پرستاری کردند. عده ای به کار و کسب خود مشغول بودند و گاه کارشکنی کردند و عده ای هم تنها تماشاچی بودند تا وقایع را، آنطور که می بینند، ثبت کنند.بنابراین، «در دوران جنگ در حقیقت سه نوع نوشته درباره ی جنگ منتشر می شد: نخست آثار نویسندگان و شاعران پشت جبهه که از جعبه ی جادویی تلویزیون به جهان پرشور و شر جبهه ها چشم می دوختند. دوم نوشته ها و اشعاری که گاه نویسندگان آن یکی دو روز مهمان یک جبهه آرام می شدند یا برای سرکشی و هدیه دادن، لحظاتی صدا و گرد و غبار جنگ را می شنیدند. سوم آن دسته نویسندگان بی نام و نشانی که با احساس پاک جوانی می نوشتند. یک دستشان قلم بود و دست دیگرشان سلاح، حتی در نوشته هایشان ...
ادامه مطلب را در فایل پیوست بخوانید:
نظر دهید