از خونِ جوانان وطن لاله دمیده
از ماتم سروِ قدشان، سرو خمیده
در سایهٔ گل بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آئین داری نه آیین داری ای چرخ
از دستِ عدو نالهٔ من از سرِ درد است
اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است
جانبازیِ عشاق، نه چون بازیِ نرد است
مردی گرت هست، کنون وقتِ نبرد است
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری،
نه آیین داری ای چرخ
صوت
نظر دهید